يكشنبه ۱۰ مهر ۱۳۹۰ ساعت ۱۶:۰۳ | |
مصاحبه با کارگران در مورد تغییر قانون کار
قسمت سوم
در يك شركت صنعتي با يك كارگر آشپز آشنا شدم. چند روزي با اين كارگر هم مسير بودم تا بتوانم هم بيشتر با او آشنا شوم وهم سؤالات بيشتري از او داشته باشم.
اين كارگر در حدود 27 سال سابقه كار داشت و هماکنون به شكل قراردادي براي يك شركت آشپزي صنعتی کار ميكند.
با او در مورد شرايط كارش و دستمزدي كه ميگيرد وارد گفت و گو میشوم:
او ميگويد: من سالهاي زيادي در اغذيهفروشيها وساندويچيها آشپزي ميكردم وحتي چند سالی خودم مغازهی اغذيه فروشي داشتم.
طي اين ساليان، دوستانم تلاش ميكردند كه من بيمهی خود را قطع نكنم ولي من بيتوجهی کردم و به همین دلیل تا حالا نتوانستهام خود را به بازنشستگي برسانم. حدود سه سالی درگير مصرف مواد مخدر شدم و هر چه را كه برايش زحمت كشيده بودم از دست دادم! توسط يكي از دوستانم از اعتیاد نجات پيدا كردم و دوباره به محيطهاي كار بازگشتم و اکنون به عنوان آشپز و با دستمزد ماهيانه چهارصد هزار تومان در یک شركت مشغول به كار هستم.من هر روز بايد از يك منطقهی كارگرينشین در حاشيهي تهران به منطقهی ديگري در جادهی ساوه برای کار بروم و اين يعني روزانه بايد حدود 3 ساعت از وقت خود را صرف رفت وبرگشت به محل کار کنم!
سوال:آيا براي رفت و آمد بین محل کار و سکونت خود، سرويس اياب و ذهاب داري ؟
جواب ميدهد : نه تنها سرويس ندارم، بلكه روزانه حدود 4000 هزار تومان كرايه ماشين پرداخت ميكنم وكارفرما هیچ مبلغي تحت عنوان ایاب و ذهاب به من پرداخت نميكند وبا توجه به اينكه بارها از کارفرما تقاضای كرايه ماشين كردهام، همیشه جواب منفي شنيدهام. من در اين سن و سال ديگر نميتوانم كار جدیدی پيدا كنم و مجبور هستم با همین شرايط كار كنم تا به بازنشتگي برسم!
از او در مورد قانون كار و اصلاحيههاي آن ميپرسم:
او ميگويد: اطلاعي در مورد قانون كار واصلاحيههاي آن ندارد و آرزو ميكند دستکم تا قبل از اين كه بازنشسته شود اينگونه اصلاحيهها انجام نگيرد!
از او در مورد غذايي كه براي كارگران درست ميكند پرسيدم و گفتم: چه طور كارفرمايي كه حاضر نيست به كارگران كرايه اياب و ذهاب بدهد، به آنها ناهار ميدهد؟!
جواب ميدهد: در واقع كارفرما به دليل اين كه كار كارگران بسيار سخت و طاقت فرسا است، حاضر شده به كارگران غذا بدهد.
من كاملا حرف او را درك ميكنم. ميدانم غذای كارگراني كه ناهار خود را از خانه ميآورند، در حد و اندازهاي نیست كه با آن بتوان كاری سنگين انجام داد. شايد براي كوتاه مدت اين ناهار جواب دهد، ولي در بلند مدت وبراي كارهاي سنگين كارآيي نخواهد داشت. و دليل ديگري كه كارگر آشپز براي دادن ناهار كارفرما مطرح ميكرد اين بود كه: بخش اعظم پول ناهار را كارفرما از پيمانكاراني كه برايش كار ميكردند ميگرفت و از جیب خودش نمیداد!
گفت و گو با این کارگر را همین جا تمام میکنم، زيرا باقی گفتگوهايمان مسائل روزمره بود كه بحث اين نوشته نیست.
***
يك روز عصر با 4 كارگر جوان هم مسير شدم. مجال زيادي براي گفت و گو نداشتم و تا سوار ماشين شدم وارد اصل گفت وگو شدم. از آنها پرسيدم: قراردادي كار ميكنند و قانون كار در موردشان رعایت میشود؟ وآيا اصلاحيهی قانون كار راشنيدهاند؟
آنها اصلن خبر اصلاحيه را نشنيده بودند و من توضيحاتي در اين مورد برايشان دادم!
آنان از اين كه رانندهی سرويس جایشان گذاشته بود بسيار عصباني بودند و با سوال من به موضوع قانون كار پرداختاند. البته نگران دوستشان بودند كه از سوار شدن امتناع كرده بود! يكي از آنها گفت كه شايد پولي براي كرايه ماشين نداشت كه سوار نشد! به هر شكل يكي از آن كارگران بحث اختلاس 3000 هزار ميلياردی را وسط كشيد وگفت حتما با اين اصلاحيه ميخواهند 3000 ميليارد را از حلقوم ما كارگران بيرون بكشند! و ادامه داد كه كه 3000 ميليارد برايشان كافي نيست و به همین خاطر همچون همیشه به سفرهی ما كارگران حمله ميكنند.
بحث با اين كارگران با رسيدن آنها به مقصد، به پايان رسيد.
***
اين بار با يك كارگر كه در يكي از فروشگاههاي شهروند كار ميكرد گفتگو كردم. از او در مورد كارش و شرايط آن پرسيدم.
او جواب دادكه حدود 9 سال در فروشگاههاي شهروند كار ميكند و روزانه حدود 5000 هزار تومان كرايه ماشين برای رفت و آمد پرداخت ميكند. او توضيح ميدهد كه چگونه صبح زود از حاشيههاي شهر تهران به بالاي شهر ميرود و شب نيز خسته و کوفته از بالاي شهر آرام آرام به سمت حاشيهها رانده ميشود! توضيح ميدهد كه بيشتر از اين كه با كار خسته شود، از مسير رفت و برگشت كار خسته است و اين كه از دستمزدي كه ميگيرد چيزي برايش باقي نميماند!
از او در مورد قانون كار و اصلاحيههاي جدید آن ميپرسم.
او چيزي در مورد اين اصلاحيهها نشنيده است و من وقتي در مورد آن توضيح ميدهم جواب ميدهد:
جرات اين كار را ندارند، نميتوانند بيشتر ازاين به ما فشار بياورند!
من دليل نداشتن جرأت را از او ميپرسم، او جواب ميدهد:
يعني بيشتر از اين ميخواهند ما را له كنند؟! اين امكان ندارد، چون ما كارگران در اين 30 ساله هيچ وقت اين همه فشار اقتصادي را یک جا تحمل نكرده بوديم و اکنون هم با مرگ دست و پنجه نرم ميكنيم! بالاتر از سياهي كه دیگر رنگي نيست! خود آنها هم ميدانند اگر بخواهند بيشتر از اين به ما فشار بياورند ما جلوي آنها ميايستيم وديگر با كسي تعارف نداريم! تورم از اين بيشتر؟ فشار از اين بيشتر؟! ديگر چيزي برایمان باقي نمانده كه از دست بدهيم!
من وقتي عصبانيت او را از نگاه خسته و برافروختهاش ديدم، كمي او را دلداري دادم وگفتم راست ميگي، تا وقتی ما با هم باشیم جرأت اين كار را ندارند!
مهرماه 1390
سینا
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر